233 روز

ساخت وبلاگ

یه روز مرخصی گرفتم بمونم خونه برای امتحان زبانم بخونم از صبح که بیدار شدم درگیر مسائل خانوادگی شدم و فکرمو درگیر کرد

خوبی ساعت کاری زیاد و مشغول کردن خودم با کلاس و این چیزا این بود که از مشکلات خانواده فرار کنم، در واقع بخشی از هدفم هم همین بود

ولی یه مدت بود یادم رفته بود این هدفمو، خوب بود این مرخصی تا دیگه درباره کار کردنم پشیمون نشم

واقعا آرزو میکردم یه فیلتری بود فقط اونایی که توانایی بالایی تو تشکیل خانواده داشتن ازش رد میشدن و بهشون اجازه ازدواج میدادن، بقیه باید تنها زندگی کنن و گهگاهی به اونایی که میشناسنشون سر بزنن

بعضیامون هیچی از با هم زندگی. کردن نمیدونیم و هیچ حق و حقوقی براش قائل نیستیم و همینجوری باعث مشکلات بیشمار زن و شوهری میشیم 

الان انقدر فکرم درگیر مشکل زندگی خواهرم شده که میخوام یه مشت بزنم تو صورت دومادمون بگم دست از تفکر مردسالاری بردار، زندگی که زن و شوهر توش رفیقن هم پایدارتره هم قشنگ تر احمق خود عاقل پندار

خلاصه اینکه من همون خونه نمونم و تو بی خبری باشم بهتره، هم کاری ازم برنمیاد و فقط حرص میخورم هم اینکه سر کار هم مشکل دارم ولی اونا مربوط به خودمن اشکال نداره ولی این مشکلات مربوط به خانوادمه که بهشون اهمیت میدم، این سخت تره

174 روز...
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 101 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 0:46