244 روز

ساخت وبلاگ

 دارم کتاب نیمه تاریک وجود رو می خونم، اول کتاب هم میگه دیگه بعد از خوندن این کتاب مسیر زندگیت عوض میشه و خیلی دگرگون میشی و این حرفا

با خوندن نیمی از کتاب فقط مثل دیوونه ها نگاه می کنم ببینم چه ویژگی از بقیه رو مخمه در نتیجه منم اون ویژگی رو دارم و باید بپذیرمش

یا چه ویژگی تو افراد رو خیلی تحسین میکنم بنابراین منم دارمش و فقط باید پیداش کنم

البته من قبل از خوندن این کتاب هم اینجوری بودم و تو ذهنم هر برچسبی به بقیه میزدم ذهنم سریع می گشت یه مورد مشابهشو تو رفتارهای خودم پیدا می کرد ولی این باعث نشد که این ویژگی ها رو بپذیرم یا باعث پیشرفتم بشه، فقط باعث شد بیشتر از خودم بدم بیاد و اعتماد به نفسم به سطوح منفی سقوط کنه. چون به این نتیجه میرسم با وجود این ویژگی ها دیگه کی میمونه که منو دوست داشته باشه.

تو یه دوراهی که هستم اینه که مسیرمو تنهایی برم یا نه به خود اظهاری ادامه بدم تا شخصی که واقعا شخصیتم رو هم دوست داره پیدا کنم که حقیقتا یکم برام تحقیرآمیزه و از طرف دیگه نمیخوام تنها بمونم.

و اما از ویژگی هایی که تو افراد دیگه زیاد رو مخم هست هم مثل نچسب بودن، پر سر و صدا یا وراج بودن، بی ملاحظه بودن

و ویژگی های رو مخ خودم بی تفاوت یا بی احساس بودن، اجتماعی نبودن، کم حرف بودن، کم انرژی و تنبل بودنمه

حالا این کتاب میگه ببین اون ویژگی که ازش فرار میکنی کجا به کمکت اومده! آره خب قبول دارم بعضی جاها داشتنشون برام نفع داشته اما وقتی بعضی موقعیت هام رو هم خراب کرده باید باهاش چیکار کنم؟

دکمه نداره که روشن خاموشش کنم، همه جا باهام هستن

174 روز...
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 135 تاريخ : شنبه 16 فروردين 1399 ساعت: 6:26