174 روز

ساخت وبلاگ
شروع کنم به نوشتن؟از جایی شروع کردم به ننوشتن که گفتن از روزهام برام خجالت آور بود.مهم نیست از الان میگمحس میکنم با اینکه از خودکشی می ترسم آخر یه روز بدون هیچ فکری بدون گذاشتن هیچ یادداشتی و بدون هیچ خداحافظی انقدر به راه رفتن ادامه میدم تا یا به ماشینی بخورم یا زیر پام خالی بشه یا سرم بره زیر آب.تو رزومه م مینویسم فردی مشتاق سخت کوش و با انگیزه، براش فعل نمیذارم، امیدوارم نفهمن فعلش نیستمه.افکارم زیادی از هم گسیخته شده، خودم هم :) انگار تو مغزم دارن دست رشته بازی میکننمحمد علی همیشه زود جواب ایمیل میداد یعنی چی شده؟اصلا نمیدونم عاقبتم برام اهمیت داره یا نه، میگم وقتی برای جهان اهمیت نداره چرا برای من اهمیت داشته باشه؟بذارم به فنا برم تموم شه دیگه یه روز 174 روز...ادامه مطلب
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 20 بهمن 1401 ساعت: 13:20

هـــــــزار و يـــــــک روز Post Links Archive Other Cafe چرا زنده م؟ About -BlogAbout-> Tags Cats Codesآمار 174 روز...ادامه مطلب
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 35 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 15:29

نمیدونم چی شد یاد آلزایمر افتادم، فکر کنم بهتره دوباره بعضی روزامو بنویسم.شاید یه روزی خواستم به یاد بیارم.امیدوارم بتونم بدون سانسور و خجالت کشیدن از قضاوت خودم تو آینده بنویسم.برای شروع، من دنبال دوست میگردم. دوستای قبلیم انقدر ازم فاصله گرفتن که اگه امشب بمیرم نهایت یک ماه دیگه با خبر میشن. یه دوست جدید دارم، هم اتاقیم الهه، دوسش دارم ولی هنوز خیلی باهاش راحت نیستم، نمیتونم هرچیزی ازش بخوام، باهاش رودرواسی دارم، از خواسته هام میگذرم. زمان نیاز داره ولی نداریم، ترم آخره، و اگه بشه نهایت تا آخر تابستون هم اتاقی میمونیم و بازم فاصله شهرها.به یکی دو شب هست پیام میدم، سعی کردم حالشو خوب کنم، یه چیزایی نوشته بود که دقیقا حرفای من بود وقتی میخوام نیست و نابود بشم، ولی داشتم فکر میکردم احتمالا کار خوبی نکردم، این موقتی بودن ها برای هیچکس خوب نیست، برای من که اصلا خوب نیست. یه لحظه هایی آدم فکر میکنه وای چه کار خوبی کردم و چقدر در حق طرف محبت کردم ولی شاید هم اینطور نباشه.دارم به آدمایی که خودخواسته بهم نزدیک شدن و بهشون عادت کردم و بعد تصمیم گرفتن برن فکر میکنم. یه جريان عادی از زندگیه ولی مانع این نمیشه که با خودت فکر نکنی که چی شد که نموندن؟  174 روز...ادامه مطلب
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 106 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 5:16

دیروز با الهه رفتیم باغ کتاب، اولین بار بود میرفتم، چون ماشین نداشتیم خیلی پیاده روی کردیم ولی هر دومون راضی بودیم از این دو روز گذشته، روز قبلش هم رفتیم سینما مرد بازنده رو دیدیم.جمعه هم اتاقی جدیدمون هم میاد، امیدوارم با اونم بتونیم راحت دوست بشیم.ساعت پنج صبحه و هنوز نخوابیدیم، کم کم دارم از شبا به خاطر مرور گذشته متنفر میشم.یعنی امیرعلی داره چیکار میکنه الان؟ نمیدونم رفت سربازی یا نهفقط چون خوابم نمیبره اومدم بنویسم، ساعت ده بلیط قطار دارم، از یه قسمتی از ایستگاه قطار تهران خیلی بدم میاد، اونجایی که یه دفعه بغلم کرد. 174 روز...ادامه مطلب
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 228 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 5:16

دارم دنبال کار میگردم، پیدا کردن کار برام سخت نیست ولی تصمیم گیری برای انتخاب مناسب ترین شغل برای شرایط فعلیم نیاز به کمی صداقت با خود داره که مطمئن نیستم داشته باشمش.

آخه از فکر کردن به بعضی چیزها مثل شکست خوردن و تجربه های ناموفق دیگه فراریم.

واقع گراییم فقط میتونه بهم هشدار از وضعیت آخر بده. 

174 روز...
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 106 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 5:16

احساس بی ارزش بودن دارمدارم فکر میکنم میشه اشتباهات این یک سال اخیر رو جبران کنم برای خودم؟!چرا هرچی میگذره به جای اینکه عاقل تر بشم احمق تر میشم؟!!!قبلا هم این احساس رو داشتم که برای ارتباط گرفتن با 174 روز...ادامه مطلب
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 29 آذر 1400 ساعت: 8:26

 دارم کتاب نیمه تاریک وجود رو می خونم، اول کتاب هم میگه دیگه بعد از خوندن این کتاب مسیر زندگیت عوض میشه و خیلی دگرگون میشی و این حرفابا خوندن نیمی از کتاب فقط مثل دیوونه ها نگاه می کنم ببینم چه ویژگی 174 روز...ادامه مطلب
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 135 تاريخ : شنبه 16 فروردين 1399 ساعت: 6:26

یکی از آرزوهام این بود یکی باشه در مورد کتابی که خوندیم با هم حرف بزنیم و نقدش کنیم، بالاخره رسیدم بهش 

تو یه گروه‌ عضو شدم هفته ای یه کتاب می‌خونیم و یه روز همه جمع میشیم در موردش حرف می‌زنیم، بسی کیف داد، بسی پرحرفی کردم، بالاخره یکم احساس کردم از سطحی بودن دراومدم

البته همه ی این پرحرفی ها تو قسمت مجازیه، اگر جلسه هامون حضوری بشه بنده فقط شنونده میشم :(

174 روز...
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 118 تاريخ : شنبه 16 فروردين 1399 ساعت: 6:26

دوست دارم یکم تمرین مسئولیت پذیری بکنم، نمیدونم چرا فکر میکردم خیلی مسئولیت پذیرم در حالی که مدام تو زندگیم ازش فرار کردم 

البته هروقت مسئولیتی بهم داده شده خوب از پسش براومدم ولی نیاز به انجام دادن کارهایی دارم که تاثیرش رو تو رفتارم بفهمم 

حقیقتا گاهی اکت های بچگونه ای دارم که حالمو به هم میزنه

نامادری درونم میگم خودتو اذیت نکن تو تنبلی، راهکارم اینه که لازم نیست کارهارو سریع انجام بدی خیلی آروم پیش برو ولی تمومش کن

گفته بودم نامادریمو دوست دارم؟ 

174 روز...
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 121 تاريخ : شنبه 16 فروردين 1399 ساعت: 6:26

یه بیماری جدید در خودم کشف کردم به نام میل به خداحافظی

هیچ جا قرار ندارم‌، پیش هیچکس آروم نمیشم

انگار هیچ چیز برام اهمیت نداره فقط یه سری اصولی که یاد گرفتم رو خودکار انجام میدم

شایدم اغراق میکنم، دیگه نمیدونم کدوم احساسم درسته کدوم اشتباه 

174 روز...
ما را در سایت 174 روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimrefe بازدید : 115 تاريخ : شنبه 16 فروردين 1399 ساعت: 6:26